خانواده «کمالی» علاقه بسیاری به خوردن غذاهای چرب و ناسالم، تنقلات و شیرینی‌جات دارند و همگی اضافه وزن دارند. آنها تصمیم می‌گیرند مسابقه‌ی کاهش وزن را برای شش ماه ترتیب دهند. «عمو جمال» هم ماشین شخصی‌اش را جایزه‌ی مسابقه درنظر می‌گیرد.
به این ترتیب همه‌ی خانواده به فکر می‌افتند تا با ورزش کردن لاغر شوند؛ اما با وسایل ورزشی مثل تردمیل و کمربند لاغری. آنها بعد از هر ورزش کوتاهی، شکلات و آجیل و تنقلات می‌خورند، یا غذاهای عجیب مثل غذای یونانی درست می‌کنند و چون نمی‌توانند آن را بخورند، بازهم به سراغ شیرینی‌جات می‌روند. پس از مدتی هم از وسایل ورزشی خسته میشوندو تردمیل آنها تبدیل به چوب لباسی می‌شود. «سارا» که کارشناس تغذیه است، به دیگران توضیح می‌دهد که باید مقدار غذایشان را کم کنند و از هر ماده غذایی به اندازه مصرف کنند؛ البته در کنار ورزش و تحرک سالم. کم‌کم کلّ خانواده متقاعد می‌شوند که سارا به‌صورت اصولی برایشان رژیم غذایی بنویسد و طبق رژیم، وزن کم کنند. «شهین»، همسر «کمال» که به سارا بدبین است، زیر بار رژیم او نمی‌رود و پس از تحقیقاتش به این نتیجه می‌رسد که برای لاغرشدن باید زیر تیغ جراحی برود. او همچنین تحت تأثیر زن برادر خود که مدام عمل‌های جراحی زیبایی انجام می‌دهد، قرار گرفته است. سرانجام شهین برای مشاوره‌ی عمل جراحی زیبایی به نزد پزشک می‌رود و قرار می‌شود برایش بالن معده بگذارند. ولی در آخرین لحظه‌ها از عمل جراحی صرف‌نظر می‌کند. بعد از آن هم، بدون مشورت با پزشک، به سراغ قرص‌های لاغری می‌رود و سر از بیمارستان در‌می‌آورد.
